شروع ماه هفت بارداری
عزیز دل انگیز مامان... وروجک من بالاخره وارد هفت ماهگی شدیم خیلی خیلی خوشحالم و خدارو شکر میکنم. این روزا من و بابایی خیلی تو فضاییم هر شب باهمدیگه درباره شما صحبت می کنیم و غرق در رویابافی می شیم. عشق من باورم نمیشه سه ماه دیگه شمارو تو بغلم می گیرم. همش به اون لحظه فکر می کنم و پر از شادی استرس و هزار جور حس های ناشناخته میشم آخه میدونی گوگولی من ، من یه مامان تازه کارم و یکم می ترسم. هزاران ترس عجیب و غریب. همه میگن طبیعیه خوب چه میشه کرد انشاالله همه چی به لطف خدای مهربون به خوبی پیش بره. گل من عاشق این تکون خوردنا و ورجه وورجه هاتم . یه چند روزیه بابایی خیلی تو تکاپوی تدارکات اومدن شما و حساب و کتاب کردن مسائل مالیه. الهی قربو...