کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

شازده کوچولو

شروع ماه هفت بارداری

عزیز دل انگیز مامان... وروجک من بالاخره وارد هفت ماهگی شدیم خیلی خیلی خوشحالم و خدارو شکر میکنم. این روزا من و بابایی خیلی تو فضاییم هر شب باهمدیگه درباره شما صحبت می کنیم و غرق در رویابافی می شیم. عشق من باورم نمیشه سه ماه دیگه شمارو تو بغلم می گیرم. همش به اون لحظه فکر می کنم و پر از شادی استرس و هزار جور حس های ناشناخته میشم آخه میدونی گوگولی من ، من یه مامان تازه کارم و یکم می ترسم. هزاران ترس عجیب و غریب. همه میگن طبیعیه خوب چه میشه کرد انشاالله همه چی به لطف خدای مهربون به خوبی پیش بره. گل من عاشق این تکون خوردنا و ورجه وورجه هاتم . یه چند روزیه بابایی خیلی تو تکاپوی تدارکات اومدن شما و حساب و کتاب کردن مسائل مالیه. الهی قربو...
11 آذر 1393

غیبت طولانی من

سلام گوگولی من میدونم که خیلی تنبل شدم اما بازم قول می دم که بهتر بشم. عشقم می خوام از اتفاقای این چند مدت برات بنویسم . راستش یه مدت من و بابایی خیلی عذاب کشیدیم اونم به خاطر سلامتی شما و من . دیگه از هر چی دکتر و آزمایشه بدم میاد. وقتی رفتم جواب آزمایش غربالگری نوبت دوم رو گرفتم توش نوشته بود که آلفای خونم بالاس و خطر پره اگلامپسی(مسمومیت بارداری) هم 50 برابر حده نرماله. منو میگی داشتم سکته     می کردم وقتی آلفا بالا باشه احتمال نقص لوله عصبی جنین وجود داره و مسمومیت بارداری هم که عوارض خودش. خیلی نگران بودم و دوباره چند تا دکتر رفتم و برام آزمایش پروتئین ادرار 24 ساعته نوشتن تو این مدت 2 بار انجام دادم که سری اول م...
8 آذر 1393
1